دوره به صورت آفلاین است (دسترسی به فایل های صوتی و تصویری بر اساس سرفصلهای دوره)
«هنر فمینیستی نه سبک است و نه جنبش، بلکه نظامی ارزشی است، راهبردی انقلابی، و شیوهای برای زندگی.» چنان که از این تعبیر لوسی لیپارد برمیآید، هنر فمینسیتی همچون دادا یا سوررئالیسم، منشی است که از زمان پیدایش، همه جریانها و سبکها را تحت تاثیر قرار داده است.
اندیشه، کنشگری، و هنرآفرینی فمینیستی تاثیری عمیق در هنر معاصر داشته است. تجلی فمینیسم در دهه 1970 که بر زمینهای گسترده و دیرپا از مبارزات جهانی زنان استوار بود، شیوۀ نگاه آدمی به نقش زنان و مردان در فرهنگ و جامعه، و نحوۀ بازنمایی، یا حذف زنان در آثار فرهنگی و هنری را دگرگون کرد و به طرح پرسشهای بنیادینی در رشتههای مختلف علوم انسانی انجامید که تا آن زمان مغفول مانده بودند.
فمینیسم به هیچروی بدنهای یکپارچه نیست بلکه متشکل است از عقاید و گرایشهای متنوع و متکثر که هر یک از تریبون خود و از زبان سخنرانان خود مطرح شدهاند. تنوع فراوان آثار هنری فمینیستی و بنمایههای فکری آنها طی نیم قرن گذشته، یافتن فصل مشترکی بین آثار فمینیستی یا حتی اهداف آنها و نحوه حرکت به سوی این اهداف را دشوار میکند. با این همه، میتوان گفت شماری از رئوس اهداف هنر فمینیستی طی پنجاه سال گذشته عبارتاند از: بازیابی تجربۀ زنان و زنان هنرمند؛ نقد و واسازی نهادهای قدرت، ایدئولوژیها و/یا بررسی مقاومت در برابر آنها؛ و بازاندیشی در فضاهای فرهنگی و روانیای که بهطور سنتی به زنان منسوب شدهاند.
هنرمندان و مورخان هنر فمینیست نشان دادند که هنر میتواند از طریق ارائه بازنمودهای جنسیتیشده به ابزاری برای ترویج نقشهای کلیشهای جنسیتی تبدیل شود. این بازنماییها با پیروی از اصول تقابلهای دوتایی به توصیف و تثبیت «تفاوت» میان جنسیتها منجر میشوند؛ بهعبارت دیگر «زن» بر حسب نظام مردسالارانۀ حاکم تعریف میشود. این هنرمندان همچنین با تقسیم هنرها و صنایع دستی (یا هنرهای والا و فروپایه) و نیز با «صنایع دستی» خواندن هر آنچه زنان میآفریدند مخالف بودند.
در این دوره به معرفی کنش هنری فمینیستی، زمینهها، مفاهیم بنیادی و هنرمندان پیشگام آن میپردازیم و شماری از آثار سرنمونی آن را به بررسی میگذاریم.